Thursday, June 19, 2008

#-20

خوب! البته تلاشتون در خور تحسينه، ولي بايد قبول كرد كه قضيه پيچيده‌تر از اين حرفاس!
من براي اينكه بتونم واقعه سرنوشت‌سازي رو كه در #5 رخ ميده توضيح بدم بايد كمي به گذشته برگردم...به ۱۵ ...نه ۲۰ تا قبل، وقتي كه كلاغ قصه ما يه روز كه داشت توي سوراخ سنبه‌هاي لونه‌اش دنبال شراب قديمي ميگشت براي اولين بار اين صحنه رو ديد...



1 comment:

Anonymous said...

:)) bale va albate dar zendegi zakhmhaii hast ke...